تاریخ جراحی در ایران
کلمه جراحى یا کارد پزشکى یا کارددرمانى یا کرتوپزشکى (کره توبئشهزو(Karetubaechazou) در کتب ایران باستان بسیار دیده مىشود.
اما باید دانست جراحى به معناى کنونى نبوده، بلکه اگر درمانهاى طبى یا بهتر بیان داریم غیر جراحى مفید واقع نمىگردید، آنوقت به چاقو (یا باصطلاح دوران اسلامىبه آهن) متوسل مىگردند.
این مطلب را مخصوصا در دوران طب پس از ایران باستان خواهیم دید که آخرین درمان را داغ کردن با آهن مىدانستند" آخر الدواء الکى".
بنابراین پیشینیان آنگاه که از درمان با گیاه و دارو و تلقین و امثال آنها عاجز مىماندند به کارد متوسل مىگردیدند.
درباره جراحى و صفات جراح نزد ایرانیان باستان اصول عقایدى بوده است که اینک فهرستوار بدان اشاره مىشود:
طرز تهیه روغن توسط داروساز (گراور قدیمى ایرانى- اقتباس از کاستیلیونى)
اولا آنکه جراح (مخصوصا در مکتب مزدیسنا) نمىتوانسته است به کار جراحى دست بزند، مگر آنکه اهلیت و استحقاق آن را داشته باشد. بدین معنى وقتى جراحمىتوانست مزداپرستان را عمل کند که سه نفر از پیروان غیر مزداپرست را عمل کرده و به نتیجه رسیده باشد. والا چنین جراحى گناهى بزرگ مرتکب گردیده که گناه زخم عمدى مىباشد.
اکنون براى آنکه مطلب کمى روشن گردد متذکر مى گردیم که در وندیداد آمده است:
" که زرتشت از اهورامزدا سئوال مىکند که مزداپرستان جهت آموختن پزشکى چه باید بکنند؟ اهورامزدا جواب مىدهد که اینان پیش از مزداپرستان باید در دوپرستان آزمایش نمایند، اول یک دوپرست را جراحى کنند اگر او بمیرد دوپرست دوم و اگر او هم بمیرد، سومى را جراحى کنند، اگر او هم بمیرد، آنکس که مىخواهد پزشک شود تا ابد نباید بکار پزشکى پردازد و دیگر نباید به مزداپرستان دارو دهد و جراحى کند و اگر به مزداپرستان دوا دهد و جراحى کند و آنها را (مزداپرستان را) زخم کند، مجازاتش همان مجازات کسى است که زخم عمدى وارد آورد (خلاصه فقرات 36 و 37 و 38 از باب هفتم وندیداد).
" کسى که بخواهد پزشک شود باید یک دوپرست را جراحى کند.
اگر او (بیمار) خوب شد دوپرست دوم را جراحى کند و اگر او هم بهبود یافت، دوپرست سوم را جراحى کند، اگر او هم خوب شد پس چنین کسى آزموده است و پیوسته مىتواند به کار جراحى اشتغال ورزد. پس از آنکه چنین مزداپرستى جراح شد، مىتواند به مزداپرستان دارو دهد و جراحى آنان را کند" (خلاصه فقرات 39 و 40 باب هفتم وندیداد).
سطور بالا بنظر مىرسد یکى از قدیمترین سند مدون مربوط به فن جراحى باشد.
درباره جراحى و صفات جراح ایرانیان باستان عقایدى داشته و آن عبارت از این بوده است که اگر پزشک در درمان با گیاه نتیجهاى نگرفت، اگر مجرب باشد مىتواند براى درمان زخمها و غدد و همچنین قطع اعضاء و بند، از چاقو (کارد) استمداد کند.
(دینکرت 4). بنابراین از مفاد سطور بالا چنین مستفاد مىگردد که جراح و جراحى پس از طبیب و طبابت (طبابت داخلى) به میان مىآمده است.
در اینجا متذکر مىگردیم که به موجب فقرات سى و ششم تا چهلم باب هفتم وندیداد دو نکته بسیار اساسى مستفاد مىگردد که شایان دقت است، یکى آئین و سنت پزشکى، دوم اجازه طبابت که بنظر مىرسد هر دو این نکته مهم یا ابتدا از ایرانیان بوده یا آنکه ایرانیان یکى از اولین بنیانگذاران دو مطب بالا مىباشند. ما امیدواریم آن را ضمن حقالزحمه اطباء در مبحث جداگانه مورد مطالعه قرار دهیم.
چنانکه ضمن مبحث بیماریها متذکر گردیدیم ایرانیان باستان از شکستگىها و دررفتگىها اطلاعاتى داشتند و چنانکه بیان گردید استوویذوتو (یا دیو مرگ شکننده استخوان) آدمى را بسته و دیو او را بسته مىراند، پس از آن آتش تن و جانش را مىسوزاند (فقره نهم باب پنجم وندیداد).
غیر از آن از برداشتن غدد و از شکافتن دملها نیز اطلاع داشتند، بنابراین از مرهمها و روغن نیز استفاده مىکردند.
میتره (مهر،(Mithra که باید آن را بهمانند آپولون(Apollon) یونانیها آپولون ایران دانست (یا الهه طب ایرانیان)، در امر درمان بسیار مورد نظر بوده است و این مطلب از مطالعه یشتها باب مهر یشت بخوبى مستفاد مىگردد.
این قسمت از یشتها شامل 35 باب و 146 فقره است که از مطالعه آنها مستفاد مىگردد که مهر تا چه اندازه در بهبود بیماریها دخالت داشته است.
در مهر یشت آمده است: که از مهر براى دلسوزى و چاره و در میدان جنگ براى صحت مرکب و بدن جنگجویان و دور کردن ناخوشى درخواست کمک مىکردند. همچنین معتقد بودند که مهر قوت از بازوان مردان پیمانشکن بزداید. مهر را پراکنده و پریشان کننده صفوف دشمن و پریشانى و هراسدهنده دشمنان و ایمان به آن را در ضربت فرود آوردن به مغز و سر و ستون فقرات موثر مىدانستند."